دلنوشته های من

موج میزند احساس من در میان حرفهایم،تلالو اش را می بینی؟

 وقتی می نویسم،

 

تخیلم ،یاریم نمی کند.

 

افسوس !

 

که دلم ،بی قرار است ،ولی،

 

دستهایم، کاری نمی کند.

 

اشکهایم، قطره های باران ،

 

دریغا!

 

آسمان، همکاری نمی کند.

 

تا کجا ،پیاده گز کنم بیراه را،

 

خدایا!

 

مهربانیت ،صدایم نمی کند؟!

نوشته شده در یک شنبه 25 تير 1398برچسب:,ساعت 12:0 توسط ترنم | |

کاش می شد

قفسم را بردارم

و لااقل

به درخت خانه ی تو

آویزش کنم

نوشته شده در سه شنبه 27 بهمن 1394برچسب:,ساعت 15:27 توسط ترنم | |

عجیب است که

نفس های تو

ربط عجیبی دارد

با...

آرامش من

نوشته شده در سه شنبه 27 بهمن 1394برچسب:,ساعت 15:24 توسط ترنم | |

دلم گیر  است

دلگیرم ...

تو که نباشی

سیاهی پر می کند

همه جا را ............

نوشته شده در سه شنبه 27 بهمن 1394برچسب:,ساعت 15:22 توسط ترنم | |

دلگیر که نباشی

جز خودت

هیچ چیز آرامت نمی کند....

نوشته شده در سه شنبه 27 بهمن 1394برچسب:,ساعت 15:21 توسط ترنم | |

حال من!

حال پرنده ای را ماند

که قفسش را

به آسمان میخ کرده اند!!!

نوشته شده در شنبه 17 بهمن 1394برچسب:,ساعت 11:45 توسط ترنم | |

آنقدر دلتنگ تو هستم

که دیگر نمی دانم... کیستم!

نوشته شده در شنبه 17 بهمن 1394برچسب:,ساعت 11:41 توسط ترنم | |

سخت است که

هم باشی

و

هم نباشی

می دانی؟!

نوشته شده در پنج شنبه 15 بهمن 1394برچسب:,ساعت 16:2 توسط ترنم | |

نمی شود که

من اینجا

بدون تو

سرد زمستان باشم

و تو

آفتاب آسمان دیگری..!

 

نوشته شده در پنج شنبه 15 بهمن 1394برچسب:,ساعت 15:51 توسط ترنم | |

این چه حالی ست دگر؛

دارمت در جانم

اما ندارمت در آغوشم

 

 

نوشته شده در سه شنبه 13 بهمن 1394برچسب:,ساعت 16:41 توسط ترنم | |

اینجا

بی حضور تو

سرد است

و این بی تو بودنها

همان،

زمستان من است

نوشته شده در سه شنبه 13 بهمن 1394برچسب:,ساعت 16:31 توسط ترنم | |

شکسته های دلم را،

خیره به آسمان ،

گریستم،

او هم ،

غرور من شد و

بارید!

چون که دانست،

زخم های دلم را

کس نخواهد دید....

 

نوشته شده در جمعه 27 تير 1393برچسب:,ساعت 12:24 توسط ترنم | |

عجبا!

هر چه عقل می گفت

شنیدم.

از زبانم ،

غیر سخن،

هیچ، ندیدم.

اسفا!

که گهی،

نرم صدای دلم را، 

من،،

نشنیدم ....

 

نوشته شده در جمعه 27 تير 1393برچسب:,ساعت 12:5 توسط ترنم | |

جانان من،

می خواهم، بدانی که،

یادی هست

که همیشه،

یادت هست....

نوشته شده در یک شنبه 22 تير 1393برچسب:,ساعت 11:48 توسط ترنم | |

غوغایی دارم من در، دامان

ندانم چه خواهد این دل، امان

صبر ایوب و زمان!

یا که،

چشم یعقوب و خزان!

ولی،

اینان ،همه هیچ،همان

تو بمان و تو بمان و تو بمان ....

نوشته شده در یک شنبه 22 تير 1393برچسب:,ساعت 11:42 توسط ترنم | |


Power By: LoxBlog.Com