دلنوشته های من

موج میزند احساس من در میان حرفهایم،تلالو اش را می بینی؟

 از یکی پرسیدند:

سن و سالت را،چند؟

پاسخی داد، قشنگ:

دل و جانم،

!!!بپسند!!!

نوشته شده در پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:55 توسط ترنم | |

 ای که، فریاد رسی؛

به فریادم رس.

بر سرم،

سایه ی ترس،

در دلم،،حبس،،

،،نفس،،

و وجودم، 

همه، یأس.

و تویی،یاور ترس،

و تویی ،شوق نفس،

و تویی،نور امید،

تو هجوم،اینهمه یأس.

،،،پس ،،،

.....به فریادم رس......

نوشته شده در سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:,ساعت 7:40 توسط ترنم | |

 با تو ،از عشق،

فزون خواهم شد.

وز غصه ،که نه،

،،از جور زمان،،

برون خواهم شد.

با اینهمه روشنایی درون،

هرگاه،تو را ،

سجده کنان، خواهم شد...

نوشته شده در جمعه 17 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:16 توسط ترنم | |

حیف،از آن،

رفاقتی،که،

خانه اش،

روی آب باشد،و 

به اندک، نسیمی، 

ره،بسپارد،

به، وداع!

و تو،،، 

همانی،،،

،،دروغ،،

نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:27 توسط ترنم | |

 آرام و بی صدا

اشک من و، نگاه

دلتنگ و بی ریا

قلب من و،،، دعا،،،

هر جا، که می روی،

بی من ،برو 

ولی؛

با تو ،،،خدای من،،،

تنها ،نمی روی.......

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 11:58 توسط ترنم | |


Power By: LoxBlog.Com