دلنوشته های من
موج میزند احساس من در میان حرفهایم،تلالو اش را می بینی؟
ذهنم، از تو، پر است و از همه خالی. ولی، کنارم، از همه پر و از تو خالی... بی تو ، روزهای من دل گیر است پیش تو دل، گیر است... از این آرامش، می ترسم، در آن طوفان، پناهم باش. ای کاش، مرور خاطراتم، فقط ، آمدنت بود نه رفتنت.... ای کاش، آنگاه، که اشکهایم، خاطراتم را، تر می کند فقط، بوی تو ، احساس شود یادگارخوب من. حس بدی دارم وقتی، کابوس جدایی از تو رهایم نمی کند. و چه خوب، که، بیدارم!!! شکست، اما، بی صدا، قلبم را نمی گویم! دستی که،نمک نداشت!!! مطمئن باش اگر، صبر، باغی از درخت بود، پیرترین باغبانش، من بودم !!! گاهی، همین نزدیکی هاست، حضور تو، اما ! نزدیکتر که می شوم، سرابی است، از خیال من، و تو همچنان، دوری... فراموش کردی که از، فراموش شدن می ترسم؟؟؟ ...یادم کن... گاهی انتظار آنقدر طولانی می شود که یادم می رود برای چه بیرون را می نگرم!!! خدایا، می خواد، دل بسپاره به جاده، توکل به تو داره، تو نگهدارش باش، و کمک کن، که برگرده دوباره، آخه، اینجا، یه دل، چشم انتظاره..... وقتی که رفت، نپرس، چرا؟ برگرد و بخوان، به تو،آموخت، چه را؟؟؟ یکی ، متهم به قساوت! یکی، متهم به قضاوت! و من ، به اتهام، رفاقت!!! اسیرم.... آه،از، قلب سنگ تو از، دل بی رحم تو چه بی هوا، زخم، می فکند؛ و ، بیچاره دلم، چه، بی صدا می شکند...
بیا، که ،
Power By:
LoxBlog.Com |